خود عید9

ساخت وبلاگ

9 فروردین: الان ساعت دو هست و تا الان مهمونی بودیم .مهمونی روز نهم بود و طبیعتا چون از نیمه شب گذشته تاریخ دهم ثبت میشه.

مهمونی امروز، مهمونی بود که خانواده عروس میگیرن و فامیل های داماد رو دعوت میکنن به صرف غذا و میوه و ... بسیار بسیار خوش گذشت خداروشکر :)

تانیای عزیز دلم رو هم دیدم و کلی باهاش بازی کردم،بغلش کردم،بهش میوه دادم و ...همچنین نگین برام وسایل حنا هندیش رو آورد و ویدا روی دستم یک شکل خوشگل کشید.قبل از مهمونی هم خواهرم برام سه تا پروانه زیر مچ دست راستم کشید.

دیگه اینکه کلی چغاله خوردیم، کللللییییی ؛هم اولش که شوهر خواهرم بهم داد هم بعد که با دختردایی ها و نگین و ستاره رفتیم کلی خوردیم.دیگه چی... میخوام از تانیا جونم بنویسم:

+با تانیا سیب بازی میکردیم،به این شکل که سیب رو میداد به من و کلی تشویقش میکردم، اونم خیلییی خوشگل میخندید :)))) بهش سیب و کمی کیوی هم دادم خورد :)

موقع شام تانیا اول کمی پیش بابام بود و سالاد خورد بعد اومد پیش مادرش و کلییی ماست خورد خودش و به لباساش مالید :) کیانا میگه هرچی که تانیا میخوره میماله به موهاش و برای همینم موهاش همیشه چسبناکه و غیرقابل شونه زدن :) مامانم بهش پول داد و تا آخر همینجور پولشو گرفته بود دستش و مچاله میکرد :)

خلاصه همینا اگه بعدا چیزی از تانیا یادم اومد مینویسم.

امروز روز خییییلی خووووبی بود و کلی خوش گذشت خداروشکر :) خدایا لطفا همیشه به هممون خوش بگذره :) و حال هممون خوب باشه :)

خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 190 تاريخ : جمعه 10 فروردين 1397 ساعت: 5:15