خانومِ راننده هستم ^ _ ^

متن مرتبط با «فیلم جان ویک» در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ نوشته شده است

دایی جان

  • خیلی پیر شدی و انگار توی صندلی داری اب میشی. انگار خجالت میکشی توی عکس باشی. انگار نمیدونم، انگار چیزایی که از دست دادی و مخصوصا ادمایی که این همه روشون حساب میکردی و از دست دادی باعث سرافکندگیت هستن.  پیر شدی. تصویر ذهنی ای که ازت دارم اصلا شبیه خودت واقعیت نیست. عکساتو میبینم و میگم اینجوری هستی واقعا؟ باورکردنی نیست. یه عکس ازت دارم مال فکر کنم تابستون پارساله یا شایدم دو سال پیش. اره دو سال پیشه. از اون موقع واقعا فرق کردی. شکسته شدی.  من ناراحتم برات واقعا. با وجود همه چیز، بازم ناراحتم چطور ناراحت نباشم؟ یاد همه خاطره ها می آفتم و یاد وقتایی که پیشمون بودی. یاد اون روزا که غرور داشتی و بچه هات پیشت بودن و ازت حساب میبردن. جگرم میسوزه از گوش کردن به ویسات. از زجرات. از اینکه از هر طرف راهت بسته شده بود و بی چاره شده بودی. از بیماریت. اما میدونی چی بیشتر از هر چیزی منو میسوزونه؟ این پیامت: یک لحظه فکر کردم یکی میخواد حالم رو بپرسه.  که اگه به این پیامت فکر کنم، خدا میدونه که نمیشه جلوی اشکامو گرفت. من دلم برات تنگ شده. من دوست دارم. همونطور که اومدم ملاقاتت و بهت گفتم. نمیدونم شنیدی یا نه. خدا میدونه فقط. ای کاش خوب شی برگردی. دایی جان خوب شو برگرد. من خودم ازت مراقبت میکنم تا هرجایی که بتونم. به دل مادرش رحم کن ای خدا. خدایا رحم کن  خدایا تو ببشتر میدونی تو بهتر میدونی تو همه اونچه لازمه رو انجام میدی. اما خدایا معجزه کن . برای مادرش. برای دل های خونمون. ای کاش برگردی بیای. ای کاش. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شکر خدای جان را

  • آخ که چقدر دلم واسه گوگل تنگ شده، منظور رو نگفته سریع برات نتیجه رو میورد. دقیقا چیزی که میخواستی. آخخخخخ. البته به پارسی‌جو پیام دادم که هیچ کارشون خوب نیست . اول فکر کردم انگیزه‌شون پایین میاد اما د, ...ادامه مطلب

  • روز هیجانننن انگیز :)

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • تانیا عشق جانم :)

  • +امروز امتحان گسسته رو دادیم. پنج تا سوالش از جزوه بود و یکیش از کتاب و البته نوشته بود پنج تاش رو جواب بدین، من اون بخش کتاب رو نخونده بودم و سوال شش رو جواب ندادم و البته اصلا نخوندم ببینم چیه و بهش, ...ادامه مطلب

  • کتاب جانِ جدید :)

  • +امشب به همراه مادرم ،خواهرم و دوست مادرم و دخترش رفتیم برای خرید کفش.بعد از کلی زیر و رو کردن خیابون و تصمیم برای رفتن به یه جای دیگه بالاخره از مغازه ی اولی که یکبار ردش کرده بودیم کفش گرفتیم.بعدش هم یه شام خوشمزه نوش جان کردیم و وقتی اومدیم خونه تماس گرفتیم با عمو منوچهر که بیاد اینجا.من الان اومدم که بخوابم ولی گفتم قبل از خواب وبلاگم رو آپ کنم.یه چیز مهم اینکه کتاب خریدم :))))) کتاب ما تمامش,کتاب,جانِ,جدید ...ادامه مطلب

  • پدربزرگ جانم

  • پدربزرگم سی ام مرداد فوت کردند.پدربزرگ عزیزم که دنیایی از دانش و معلومات بودند.اهل مطالعه،شیرین سخن،اشعار و ضرب المثل های زیادی میدونستند،مهربون،بسیار احساساتی و سرشار از صفات خوب دیگه بودند. رفتن پدربزرگم ناگهانی و غیرمنتظره بود.ای کاش زمان بیشتری باهاشون میگذروندم. پدربزرگ جانم که همش میخواستن همه دورشون باشن،عاشق نوه ها و بچه ها و خواهر و برادراشون بودند.همیشه وقتی زنگ میزدن میگفتن چرا نمیای ا,پدربزرگ,جانم ...ادامه مطلب

  • روز جان ها :)

  • +کتاب خدمتکار و پروفسور الان تموم شد.میشه گفت بد نبود.اونقدرا از خوندنش لذت نبردم. به هرحال فکر میکنم پروفسور دوست داشتنی بود به خصوص از بابت علاقه ای که به بچه ها داشت. + دیشب رفتیم "قلب سفید" در خیابون سعادت آباد. اسلایدر مرغ و پنیر خوردیم که بسیار خوشمزه بود. من با دوتا اسلایدر و کمی سیب زمینی سرخ شده کاملاً سیر شدم.البته با مقادیری نوشابه :) یه دونه هم اسلایدر ماهی و پنیر و هالوپینو خوردیم که زیاد دوست نداشتیم.همون مرغ بهتره.  +فقط هشت روز از کارآموزی مونده.گزارش شصت صفحه ای کارآموزیم خیلی وقته تموم شده و استاد تا الان واسه بازدیدمون نیومده.امروز بالاخره در گروه گفت که نگران بازدید نباشید,روز,جان ...ادامه مطلب

  • جمعه جان :)

  • فعالیت های ادبی :) این روزام شامل اینا میشه : فیلم beauty and the beast رو بعد از دیدن یه پست توی اینستا راجع به این فیلم دیدم. بچه که بودم یه فیلم دیگه با این سوژه دیده بودم و تا اونجایی که یادمه کمی جزییاتش فرق داشت و این یکی قشنگ تر بود. البته قبلش داشتم یه فیلم دیگه رو میدیدم که بعد از دیدن اون, ...ادامه مطلب

  • کتاب جانهام :)

  • دیشب شیوا بهم گفت کجای شهرداری هستین و بهش توضیح دادم توی قسمت انفورماتیک. امروز اومد یکم پیشمون موند. دلم براش تنگ شده بود :) همچنین امروز کتابای خوشگلم اومدن :) بعد از باز کردن بسته کلی ذوقشون رو کردم :) , ...ادامه مطلب

  • این روزا جان :)

  • امروز رفتیم بک بریونی معروف که چند وقت یک بار میریم.البته بنده کمی رژیم دارم ولی به هرحال بریون و آبگوشت و خورشت ماست میل کردم -_-  خیلییی چسبید.کمی هم پیاده روی کردیم توی چهارباغ. عصر هم احتمالا میریم باغ. دیشب رفتیم مغازه ی پسرعمم اینا.همیشه بابا اینا ازشون خرید میکنن ولی من اخرین بار توی بچگیم اونجا رفته بودم. بعدش هم رفتیم خونه مادربزرگم تا دوازده و خورده ای شب. خلاصه که روزای بسیار خوبیه.خداروشکر :) , ...ادامه مطلب

  • تولد جان :)

  • و امروز بالاخره تولد نوزده سالگیم رو گرفتم :) کوچیک و با حضور خونواده ی خودم فقط. البته این درخواست خودم بود. امسال قبل از فوت کردن شمع ها آرزوی عشق و محبت و خوشبختی و سلامتی و زیبایی و ثروت کردم :) واسه هممون :) , ...ادامه مطلب

  • سلام بر نوزده سالگی جان :)

  • امروز،نوزدهم خرداد تولد نوزده سالگیمه. یعنی یک سال دیگه با بیست ساله شدن فاصله دارم.بیست ساله شدن از اون جهت مهمه که بالاخره دهگان سنم "دو" خواهد شد!کلا  نوزده سالگی منو یاد استقلال و اینجور چیزا میندازه. هجده سالگی عالی بود. هم اسمش هم خودش :) خب قراره تولدم رو بعد از امتحانات بگیریم و من هنوز مطم, ...ادامه مطلب

  • فیلم بینی :)

  • دیشب و امروز فیلم the fault in our stars رو دیدم.فیلمش هم مثل کتابش خیلی خوب بود. و امروز فیلم dead pool رو که کمی ازش رو دیده بودم تموم کردم. اونم خوب بودش.و به جز اینا کار خاص دیگه ای نکردم کلا :) شاید بعدا هم سلام بمبئی رو ببینم. , ...ادامه مطلب

  • شبکه جان

  • امروز شبکه داشتیم.درس تئوری راجع به IP های classless ورژن 4 و 6 بود.و عملی هم وصل کردن روتر ها و اینجور چیزا بود به علاوه ی اتصال بی سیم و رمز گذاری روی packet ها و اینجور چیزا. قبلا هم نوشتم خیلی cisco رو دوست دارم. قراره جلسه بعدی سیم شبکه و دو تا سوکت ببریم. نمیدونم از اون مبحث هم خوشم خواهد اومد یا نه.به جای دوازده و ربع، یازده و ربع تعطیل شدیم و چقدر خوبه این :) خلاصه که آی لاو یو شبکه =)))), ...ادامه مطلب

  • بهارررر جان

  •  +امروز یعنی دقیقا یه روز بعد از اینکه نوشتم تاحالا نشنیدم دوستام بگن کوکتلای دانشگاه خوشمزه س ولی به نظر من خوبه ؛ از چند نفر توی دانشگاه شنیدم که کوکتلای اینجا خوشمزه س و بریم کوکتل بخوریم :)  +امروز بعد از اومدن از دانشگاه رفتیم بیرون و شیرینی گرفتیم و دکتر پوست رفتم و بعدشم رفتیم فروشگاه و یه چی, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها