خانومِ راننده هستم ^ _ ^

متن مرتبط با «رانندگی با دنده اتوماتیک» در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ نوشته شده است

خسته اما با لبخند

  • خیلی خیلی خسته ام از نوع خوبش با لبخند. نوعی ک عاشقشم و منو یاد روزای دانشگاه سمیه میندازه. کلی حس خوب و دوستام و اینا. امروز کلاس زبان داشتم بعدم کیک پختم و بابا هم کالباس گرفت گفت برای منه. خوشمزه بود و الانم که دارم میترکم :) هرچند کیک به زیاد خوشمزه نبود و البته مطابق چند کیک اخری ک پختم وسطش نپخته بود و تهش ته گرفته کمی، بایذ درباره اش تحقیق کنم. +دیگه اینکه عااااشق ورزش کردنمم این مدت. مرتب ورزش میکنم هفته ای دوبار لااقل و حس خوبشو خیلی دوست دارم. انرژی اعتماد به نفس و همه چی میده. + روابطم با دوستام رو خیلی دوست دارم. قراره به زودی ی دوست خیلی خوب که کلی حرف داریم با هم رو ببینم :زهرا. و فردا هم قراره چند تا از دوستای هنرستان بیان یک کافه. واقعا دلم براشون تنگ شده و میخوام بهشون بگم گاهی بریم بیرونی چیزی. سه شنبه هم که قراره با فاطمه بریم سینما. خلاصه که دوستای خوبم کنارمن و واقعا شادم میکنن. + سالن ستاره به دلایلی اوکی تشد و قراره پسش بدن. امیدوارم یه سالن خوب پیدا کنه بره برای کار. + برای پیج اینستاگرامم ایده های جدید دارم امیذوارم خوب عمل کنن. + عمو منوچهر رو از اخرین باری که راویس بودیم ندیدم. امیدوارم به زودی ببینیمش باز. هرچند برنامه این هفته ام به جز پنجشنبه و دوشنبه پره. اونم مشخص نیست تازه. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • بارون

  • داره بارون میاد و مدت زیادی از پنجره اتاقم زل زدم به بارون و بوشو حس کردم و حس خوب گرفتم و به صداش گوش کردم. خیلی اروم بودم. نمیدونستم میتونم این همه مدت کاری نکنم فقط به بارون نگاه کنم که البته زیر نور چراغ فقط کمی پیدا بود. ولی خوبه. هیچ کاری نکردن خوبه.  حس خوبی دارم الان.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • کارت بانکی مامان بزرگ

  • دیشب خونه مامان بزرگ بودیم و یه حرف جالبی زد. گفت چطور ممکنه پول میاد تو این کارت بانکی؟ اصلا نه تکون میخوره نه چیزی! چشام داره پاره میشه :)))))))))) یعنی هر بار یادم میفته روده بر میشم , ...ادامه مطلب

  • خوشحالم که مینویسم باز

  • احساس خوبی دارم به زندگیم الان. شاید همه چیز کاملا درست نباشه اما حس میکنم خوب میشه همه چی. عاشق یوگا ام، الان کمتر عاشق آبرنگم ولی در کل حسشو دوس دارم. کارم کتاب خوندنم کتابی که دارم مینویسم. فیلمام پادکست کودک درون و همه چی. شایذ بخوام یه دوره کلاس روانشناسی شرکت کنم چون واقعا خوشم میاد ازش. ضمنا عاشق زبان خوندنم هم هستم.  امشب و دیشب مامان بزرگ خونمون بود بعد مدتها: حضورش ارامش بخشه واقعا. بلال خوردیم و بستنی و ماهی و همه چی :) بلال ها سفت بود البته و مامان بزرگ نخورد فقط من و مامان بابا و ستاره خوردیم. و مامان بزرگ دلش ذرت مسکیکی (!) میخواد به قول خودش:) قراره براش درست کنم. اینم برای داییم که فوت کرده و حاش خالی بود: قول میدم هرگز فراموشت نکنم و دلم همیشه برات تنگ میشه. و همیشه یادت رو زنده نگه خواهم داشت.  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • روز بارونی قشنگ

  • امروز یه روز بارونی خیلی خوشگله، من سرکار بودم با اینکه تعطیل بود ولی خیلی زود تموم شد چون یه سایتا خرابه و فعلا نمیشه ارسال داشت. مجبورم منتظر بمونم دزست بشه؛ فکر کنم تا یازده شب طول بکشه. فعلا بیکارم و کلی کتاب خوندم.  الان میخوام دو تا مورد از قبل رو بنویسم: -مامان بزرگم یه دفعه گفت یادته بابابزرگ میگفت: سیب بخور تا سیب شوی. حالا بابابزرگ اصلا میگفت به بخور تا به شوی که معنی هم میداد , ...ادامه مطلب

  • بابای عزیزم

  • بابام دو روزه میخواد بره حموم و نمیره. به مامانم گفتم انگا سختشه بره حموم. بابام گفت اره خیلی بده، بچه هم که بودم خودمو میسوزوندم و نمیرفتم , ...ادامه مطلب

  • اشتباه

  • داشتم درباره ناگزیر بودن اشتباه توی کار و تو همه چی میخوندم و اینکه ممکنه کارای زیادی بکنیم، یه سریاش موفقیت امیز باشن و یه سریا نه تو کتاب کاش وقتی بیست ساله بودم میدانستم. بعد همون موقع تصمیم گرفتم یادداشت های قدیمی توی فولدر بوک گوشیم رو بخونم. اولین چیزی که اون ته پیدا کردم درباره همین بود که اشتباه کردن بهتر از هیچ کاری نکردنه. بعد کوینسیدنس دیگه :), ...ادامه مطلب

  • چیزبرگر و باغ

  • *مامان واسمون چیزبرگر بخر **بابا هم میخواد؟ *بابا چیز برگر میخوای ***اره ***چیز برگر چیه؟! عصرا گاهی میریم باغ این روزا، باغ رو دارن درست میکنن و واسه همین خیلی اوضاعش خوب نیست و گلی و ایناس. اما خیلی باصفا و هوا عالی و اب توی جوب و اینا. بعدم اینکه میرن مامان اینا گل میچینن، منم نگاه میکنم و عکس میگیرم و کیف میکنم :) خدایا شکرت. امروز پلنر رو شروع کردم. خیلی کاربردیه. دارم ریگ روان میخونم. زندگی قشنگه., ...ادامه مطلب

  • درباره سال 98 عزیز

  • حدود 10 روز به پایان سال مونده و من باید درباره امسال بنویسم مثل همیشه. یادمه اول امسال، فکر کنم موقع سال تحویل به خودم گفتم که امسال میخوام شاد باشم. هر لحظه رو. اما بعد در کتاب انسان خردمند خوندم که, ...ادامه مطلب

  • چهارباغ بارونی

  • امشب رفتیم چهارباغ، وای از برگای پاییزی که میریختن رو زمین و بارونی که گرفت... :) چقدر زیبا بود. نان خرمایی های چهارباغ هم که هیچی اصلا!  و شکر خدای را از باران و برکت :), ...ادامه مطلب

  • از درسای کتابا

  • یه چیزیو یادم رفت بنویسم: موقع خوندن آنا کارنینا وقتی که کم کم داشتم از این کتاب لذت میبردم؛ دچار حس دوگانه‌ای شدم. هم میخواستم این کناب تموم شه برم سراغ بقیه کتابها و هم اینکه خیلی خوشم اومده بود ازش, ...ادامه مطلب

  • بابای قشنگم :*

  • برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید , ...ادامه مطلب

  • یار مهربان کتااااب :)

  • اول اینکه هفته کتابخونی مبارک :) دوم اینکه به کتابفروشی ها با ارائه کارت ملی بیست درصد تخفیف میدن و من و خونواده جان و کیانا رفتیم شهر کتاب چهار باغ بالا که خیلی دوسش دارم کتاب خریدیم. من کتابهای: داس, ...ادامه مطلب

  • موکا با خامه فراوان :)

  • امروز واسه خودم موکای بسیار خوشمزه خوشمزه خوشمزه درست کردم :) و یکی از قسمتای فصل یک شهرزاد [به علت در دسترس نبودن قسمت های فصل جدید] رو دیدم.  شب هم یه پیتزای مزغ خوشمزه گرفتم و سه قسمت از فصل جدید شهرزاد رو پشت سرهم دیدم.چه لذتی داره اینکه هی پشت سرهم یک سریال رو ببینی و منتظر نشی تا قسمت بعدی بیاد :) الان تا قسمت شش دیدم و کلی مونده تا برسم به آخرین قسمتی که تا حالا اومده. اینکه مینویسم دقیقا ,موکا,خامه,فراوان ...ادامه مطلب

  • باغ گلها

  • +روز شنبه رفتیم باغ گلها.قبلا خیلی سال پیش رفته بودم، اون موقع گلای خیلی خوشگل تر تری داشت.الان خیلی چیز خاصی نبود.البته من هم دقیق نگاه نکردم. بعدش هم رفتیم از "چوری" کباب ترکی های بسیار خوشمزه گرفتیم و خوردیم. خلاصه روز خوبی بود.  +درباره کتاب اولین تماس تلفنی از بهشت باید بگم که تا الان مهم ترین چیزی که برای من داشته این بود که بهم یادآوری کرد خداوند عزیز بخشنده هست و همه چیز رو خواهد بخشید :) +خدایا شکرت :) ,باغ,گلها ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها