چقدر هفته ها زود میگذرن.یه روز میریم دانشگاه کلی تعطیلیم! به تازگی یکمممم درس خون تر شدم!تمرینای ریاضیمو مینویسم،ذخیره رو میخونم،برنامه مینویسم! ارائه آیین زندگی رو هم دادیم و کلی خیالم راحت شد.
وارد برنامه نویسی شیء گرا شدیم و کلییی ذوقشو دارم! برگشتم به روزای عشق برنامه نویسی!
امروز زبان فنی نداشتیم و ساعت یازده برگشتیم خونه و بعد از مدتها ظهر چهارشنبه خونمونو دیدم!!
در ضمن سه شنبه و چهارشنبه خودم رانندگی کردم تا دانشگاه البته مادرم کنارم نشسته بود. دیگه به زودی خودم با دوستام تنهایی میریم اگه خدا بخواد :)
برچسب : من و درسام,ماجراهاي من و درسام,کتاب من و درسام, نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 200