دوشنبه کیانا رو رسوندم، بعد رفتم پیش تانیا یکم. انقدر شیرینی زبونی کرد؛ چند بارم میخواستم بیام خونه نذاشت. اخر سر که داشتم میومدم رفت تو اتاق گریه کرد و ناراحت شد که من دارم میرم ، جوجهی منه آخههه
خانومِ راننده هستم ^ _ ^...
ما را در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 4mozhgan-nevesht1 بازدید : 178 تاريخ : پنجشنبه 5 دی 1398 ساعت: 7:18