خانومِ راننده هستم ^ _ ^

متن مرتبط با «امروز» در سایت خانومِ راننده هستم ^ _ ^ نوشته شده است

امروز پرکار

  • انقدر خسته ام ک یادم نمیاد اخرین باری ک این همه حسته بودم کی بود. کلی کار مختلف انجام دادم امروز و هر بار از میزان مسئولیت پذیری و خسته نشدنم باز تعجب میکردم :) یعنی خست میشدم اما ادامه میدادم کار خودم و روخوانی کتابم و کتابی ک بهم دادن معرفی کنم و ترجمه پادکست و ماسک و زبان خوندن و خرید جزیی با مامان و حساب ها و کتاب و فیلم بعضیاش سرگرمی بود اما اکثرا کار. خیلیم جواب پیام کاری میداذم  میخواستم مفصل تر بگم اما واقعا خسته اممممم و میخوام برم. :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امروز تنهایی

  • من الان شیش ساله گواهینامه دارم خب؟ ولی تا الان هیچوقت نشده بود تنهایی برم اصفهان، میتونستم و بلد بودم و با دوستام و خونواده رفته بودما اما نمیدونم چرا اصلا نمیدونم چرا تنهایی نرفته بودم تا امروز! خیلی خیلی خوب بود یعنی خیلللللللللی ها! اول رفتم کافه یه آیس لاته خوردم و دسر ایبیزا کافه روژند، بعد اشتباه پیچیدم که برم چهارباغ بالا و برگشتم رفتم شهر کتاب. اونجا برای اولین بار در عمرم با دنده عقب پارک کردم =))) البته یه بار دیگه هم نصفه انجام داده بودمش. در واقع همیشه ماشینمو با دنده عقب مثل پارک ال میارم بیرون پس مشکلی نداشتم باهاش ولی هیچوقت پارک نکرده بودم اینجوری، به خودم گفتم خوبه این کارو کنم قبل رسیدن و دقیقا موقعیت هم بود و خیلی هم راحت و عالی. بعدم کتاب خریدم و بازی و عکس گرفتم و برگشتم. کلی ترافیک بود مخصوصا برگشتن اما مهم نبود. تو بیشتر مسیرم خیلی سرحال بودم (بخشی به خاطر قهوه بخشی به خاطر حال خوبم ناشی از گردش) و کلی اواز خوندم واسه خودم :) همینا دیگه. خداروشکر روز عالی ای بود و بهترین روز سالم تا الان. امیذوارم بهتر از اینا هم برام پیش بیاد به لطف خدا.  و برای همه عالی باشه هر روز :) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • اعصابم امروز :)

  • امروز خیلی عصبی بودم! صبح یکی از نویسنده هایی که استخدام کرده بودم تازه بازی دراورد و شروعش بود. البته خودمم امروز حساس بودم. بعدم سر تایم کلاس زبان که کلی ناراحتم سر ظهری اونم وقتی که من کلا تایمو اشتباه گرفته بودم نیم ساعت زودتر رفتم بعد برگشتم برم کافه آیس لاته بگیرم یادم اومد ماه رمضونه ولی محض احیتاط باز چک کردم که بسته بود. تو راه برگشت به کلاس زبانم یه نفر داشت انحراف به چپ میکرد کلی بوق زدم که فهمید نیاد تازه شاکی بود چرا بوق میزنم :/ بعد یکم صبر کردم سعی کردم از هوای بهاری لذت ببرم. الانم تقریبا خوبم اما اماده جنگ :))) یعنی حوصله ندارم کسی چیزی بگ سعی میکنم از اتاقم خارج نشم و دیگه پیام مشتری چک نکنم تا فردا که میخوام خوش برخورد باشم :)  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • امروز درسی سنگین

  • تنفر... حسیه که به استاد مهندسی اینترنت دارم. بعد کلاسش که هیچ انتراکی هم نداره، کلاس بعدی کنسل شده بود. ما رو از هشت تا دوازده به عنوان جبرانی نگه داشته. وقتی اومدیم بیرون داشتم ضعف میکردم از گرسنگی , ...ادامه مطلب

  • امروز کوکتل میل نمودم :)

  • از حق که نگذریم ساندویچ کوکتل دانشگاهمون خیلی خوبه :) البته دوستای دیگه ام تاحالا چنین نظری نداشتن ولی من خیلی دوست دارم کوکتلا رو. اصلا یه طعم خوبی داره که از همون اول مزه ش رفت زیر زبونم. با اینکه جور خاصیم نیستا ولی خپ :)))), ...ادامه مطلب

  • امروز

  • از صبح امروز توی تختم بودم تا الان. سه تا فیلم دیدم و یکم کتاب خوندم. خوشبختانه دیروزاتاقم رو واسه عید مرتب کردم و خیلی کاری نمونده. تا بعد عید هم قرار نیست دیگه برم دانشگاه.  کتابای جدیدی که سفارش دادم فکر کنم فردا برسن، چندیین روزه که خیلی منتظرشونم. همین :), ...ادامه مطلب

  • اتفاقای خوب امروز

  • یه گل قرمز خوشگل خورشت ماست بیرون رفتنِ خوب +خوبی نوشتن اتفاقای خوب هم اینه که به چیزای مثبت بیشتر توجه میکنم هم گاهی میرم یه چیز مثبت ایجاد کنم که بتونم بنویسم., ...ادامه مطلب

  • اتفاقات خوب امروز :)

  • مدل جدید موهام :)   (از لحاظ بستن البته) پانتومیم و لب خوانی باخواهر جان و دختر دایی ها :) گلهای جدیدی که مامانم کاشت توی گلدونای کوچولو:) خندوانه:))))) خوشی و حال خوبی :) این خیلی خوبه دیگه. کلی و خوب!  پ.ن: پنج تا شد :دی سه روزشم تموم شد دیگه ولی خوب بود کلا:) , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها